یگانه دخترم...
عروسک قشنگ من بعد از چندین روز خیلی بد و پر استرس بازم تونستم بیام برات بنویسم گل قشنگم.به دنبال سرماخوردگیت که بردمت دکتر،تب بالایی داشتی و اصلا حالت خوب نبود .مامانی و بابایی خیلی نگرانت بودن .هرروز وزن کم میکردی و تبت قطع نمیشد.دکتر چرک خشک کن جنتامایسین بهت داد سه تا زدی بمیرم برات که چقدر گریه کردی . نظر دکتر عفونت روده هم بود.به دنبال تب اسهال و استفراغ شدی و دارویی رو که دکتر بهت داده بود به محض خوردن بالا میوردی و این باعث میشد که بهتر نشی .دوباره بردیمت دکتر گفت دندونم داری درمیاری هشتمین دندون و همه چیت قاطی پاتی شده.رگ دست و پاتو نگاه کرد و دید رگ نداری برای سرم زدن و دوباره آمپول ضد تهو...
نویسنده :
soheyla
13:36